اللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَرَج
31 اردیبهشت 1395 توسط bi GARAR e VESAL
اللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَرَج
گفته بودم تو بیایی من زِ جانم بُگذرم
عِطر و بوی یاس ونرگس، شاخه ی نیلوفرم
بی قدومت خاکِ زردِ شهرِ من آلوده است
قلبِ زنگاربستهیِ منهم کمی فرسوده است
بی تو مرگم…، مرده ام…، تنها تنفُّس میکنم
گوشه ای بهرِ ریا از تو تجسُّس میکنم
بی تو دنیایِ ملامت… ، خاطِری آزرده ام
آبرویم دادی و … من آبرویت برده ام
من کنارِ نام تو هر لحظه معنا میشوم
خسته از رنگِ سیاهِ جمعه شب ها میشوم
گر بیایی روح تازه میرسد بر این دیار
ای تمامیِ وجودت نایبِ پروردگار
توبیایی از قدومت غنچه پرپر میزند
حق… تمام آسمان را رنگ باور میزند
هر نفس از تو نوشتن میدهد بوی خدا
تو بیا ای جان من، جانان من ،روحی فدا
اللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَرَج